جدول جو
جدول جو

معنی خوار ساختن - جستجوی لغت در جدول جو

خوار ساختن
(بُ لَ دُ کو کَ دَ)
حقیر ساختن. ناچیز کردن. بی اعتبار کردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، نرم ساختن مو. مرتب کردن مو، چون: فلان آرایشگاه خوب مو را خوار می سازد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روان ساختن
تصویر روان ساختن
روان کردن، جاری کردن، جریان دادن، روانه کردن
فرهنگ فارسی عمید
(بِ هََ شُ دَ)
الفت انداختن. مأنوس کردن. ایناس. (یادداشت مؤلف) ، معتاد شدن. عادت پیدا کردن. عادت یافتن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ زَ دَ)
طعام ساختن. غذا درست کردن. غذا تهیه کردن، قاتق درست کردن. قاتق فراهم آوردن. قاتق تهیه کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ گُ تَ)
تحقیر کردن. بچیزی نشمردن. پست کردن. بچیزی نگرفتن. (یادداشت بخط مؤلف). استخفاف. اذلال. (منتهی الارب). تهاون. (تاج المصادر بیهقی) :
سپهدار کیخسرو آن خوارداشت
خرد را بر اندیشه سالار داشت.
فردوسی.
بدو گفت کای ژنده پیل ژیان
ز نیرو همی خوار داری روان.
فردوسی.
التونتاش... نصیحت هایی راست کرده بود و ایشان سخن او را خوار داشته. (تاریخ بیهقی).
هر آن شاه کاو خوار دارد شهی
شود زود از او تخت شاهی تهی.
اسدی.
گر نخواهی که ترا خوار وزبون دارد
برتراز قدرش و مقدارش مگذارش.
ناصرخسرو.
مرد را خوار چه دارد تن خوشخوارش
چون ترا خوار کند چون نکنی خوارش.
ناصرخسرو.
هشدار مدارید خوار کسی را
مرغان همه راحقیر مشمر.
ناصرخسرو.
برانش ز پیش ای خردمند ازیرا
که هشیار مرمست را خوار دارد.
ناصرخسرو.
حکم کردیم بر بنی اسرائیل که اگر ایشان فساد کنند در زمین و پیغمبران ما را خوار دارند. (قصص الانبیاء). ملوک از سر گناهان درگذشتندی الا از کسی که فرمان را در وقت پیش نرفتی و خوار داشتی. (نوروزنامه).
نقیبان را بفرمود آن جهاندار
ندارید اینچنین اندیشه را خوار.
نظامی.
همت از آنجا که نظرها کند
خوار مدارش که اثرها کند.
نظامی.
چه جرم دید خداوند سابق الانعام
که بنده در نظر خویش خوار میدارد.
سعدی.
من کانده تو کشیده باشم
اندوه زمانه خوار دارم.
سعدی.
، قمع کردن. از بین بردن. (یادداشت بخط مؤلف) ، نرم گردانیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(بَ تَ)
ویران کردن. منهدم نمودن. از بین بردن: و خانه های کوچک و بزرگ را خراب سازند. (مجالس سعدی) ، مست کردن دیگری. بمستی سخت انداختن
لغت نامه دهخدا
(بَ / بِ زَ دَ)
خیال پروریدن. خیال پختن. اندیشه و توهم کردن. خیال کردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از روان ساختن
تصویر روان ساختن
روانه کردن، کاری را روبراه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خوار داشتن
تصویر خوار داشتن
پست کردن، تحقیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نثار ساختن
تصویر نثار ساختن
ارمغان ساختن پیشکش ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وارد ساختن
تصویر وارد ساختن
آگاه کردن، به درون آوردن داخل کردن، مطلع کردن آگاه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روان ساختن
تصویر روان ساختن
((~. تَ))
فرستادن، روانه کردن، جریان دادن، حرکت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از وارد ساختن
تصویر وارد ساختن
داخل کردن، آگاه ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
بناء جدارٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
Wall
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
construire un mur
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
벽을 만들다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
دیوار بنانا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
প্রাচীর তৈরি করা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
สร้างกำแพง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
kujenga ukuta
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
duvar inşa etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
दीवार बनाना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
壁を作る
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
לבנות קיר
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
membangun dinding
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
een muur bouwen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
costruire un muro
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
construir uma parede
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
建造墙
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
budować ścianę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
будувати стіну
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
eine Wand bauen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
строить стену
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دیوار ساختن
تصویر دیوار ساختن
construir una pared
دیکشنری فارسی به اسپانیایی